شهلا طهماسبی

توضیحات بیشترتوضیحات کمتر

تب‌های اولیه

مری-پاپینز
در غروبی پاییزی هنگامی که جین و مایکل پشت پنجره به هوهوی باد شرقی گوش می‌دادند و منتظر بازگشت پدرشان بودند، شبحی را دیدند که شترق به دروازه خانه‌شان برخورد کرد. شبح زنی بود که با یک دست کلاهش را گرفته بود و با دست دیگر کیفش را ... او مری پاپینز بود...